چشمان خاموش

اینک اما بعد از آن روزها...

چشمان خاموش

اینک اما بعد از آن روزها...

کودک تنها (5)

کودک تنها (5)


گمان می برم بر شک خویش

یا بر شکم از پس و پیش


خویشتن کجاست ...؟

در هاله ای از مه سنگین...

در پهنایی بی کران ...

بی کرانی ، کراندار..

در انتهای بزرگی ، کوچک!!!


اگر بودنم ، بوده

و اگر بودنم اثبات شده

پس

تا الان کجا بوده؟
در پی کدامین گردباد سهمگین مجازی به ناکجا آباد هیچستان ها سفر کرده؟؟


حال هست؟

بله!


اینجاست...

گمان می برم کودک تنها دیگر تنها نیست...

او بزرگ شده...

دیگر کودک نیست...

او شروع به حرکت کرده است...



نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد