چشمان خاموش

اینک اما بعد از آن روزها...

چشمان خاموش

اینک اما بعد از آن روزها...

این هم قصه غرور

 

 

قصه غرور سر ما آدما چه ها که نمیاره! 

خوبه خود من هر چه می کشم از سر همین غرور است و باز هم از  

همان سوراخ گزیده می شوم! 

آقا انگار بقیه اصلا نمی فهمند! (بلا نسبت شما البته).نمی دانم این ؛من؛ احمق ما کی میفهمد!!!!!!!!!؟

گلایه اش را هم نمی توانم با کسی بکنم. 

کسی سر در نمیاره که... 

(دیدین باز هم مغرور شدم و گفتم کسی که سر در نمیاره...)

دوستان و آشنایان محترم بدینوسیله بنده اعتراف می کنم هر انچه در زندگی ازدست داده ام بخاطر حماقت غرور بوده و همین جا از همه مال باختگان عذر خواهی می کنم. 

ببخشید جفنگ گفتم!!