می توانم من پرواز کنم
می توانم من از نو آغاز کنم
پرواز کنم از سر کوه
جان سپارم در دل دشت
بگذرم از سر شهر های سیاه
بگذرم از غم مردمان تباه
می توانم من فریاد کنم
با جوشش اشکی محشر آغاز کنم
سیه پوششان شهر را با خون دل مجازات کنم
می توانم من دوباره سازم این شهر تهی
و به مردمش چنین آموزم
در ترک دلی شکسته خدا حضور دارد
پاییز ۸۷